کافه ترانزیت - کامبوزیا پرتوی

ریحان پس از فوت همسرش؛ علیرغم سنت متداول ناحیه؛ از ازدواج با برادرشوهرش امتناع میکند و برای امرار معاش قهوه خانه همسرش را می گشاید و با تلاش و کوشش به آن رونق میدهد. کوشش ریحان در حفظ استقلال از سوی خانواده همسرش پذیرفته نیست. پرتوی بدور از شعار زدگی های رایج و بدور از سیاه و سفید نمایی روایت می کند. ناصر گرچه خویش را موظف میداند با حفظ سنت شاکله و قوام مناسبات را حفظ کند اما همانند برادر کهترش زیاده روی را هم جایز نمیداند. پرتوی همچنین عشق را زبانی فراگیر میداند و به زیبایی عشق پنهان ریحان و راننده یونانی را بتصویر میکشد. اما روایت پرتوی منحصر به زن ایرانی نیست و فیلم گوشه چشمی به رفتارهای غیر ایرانی ها نیز دارد و همچین پرتوی علاوه بر ریحان؛ ناصر را نیز اسیر سنت میبیند. بنظر من نکته بدیع کار پرتوی تلاش پیگیر و امیدوارانه ریحان در حفظ استقلال و پیگیری هدفش است. کافه ترانزیت از جلوه های بصری خوبی نیز بهره برده و کاری تحسین برانگیز در کارنامه سینمایی سال ۸۴ میباشد.